رشد2

رشد2

قسمت اول: مرحله دوم رشد

بررسی واژه رشد در قرآن : رشد و موفقیت ، فقط دنیایی نیست.

طبق آیه 7سوره ی حجرات جایگاه رسول دررشد خیلی مهم است.

: وحی ، رسول و کتاب،سه مبنای رشد هستند که سه بیان مختلف از یک چیز اند .

چون عقل ، رسول درونی است ،دستگاهی است که کمک می کند حقایق خدا و حکم رسول را بهتر بشناسیم .بنابراین،عقل، کاشف حکم رسول است ، اما مبنای رشد نیست.

اگر براساس مبناهای غیر وحیانی کار کنیم معیار درستی برای تشخیص خوب و بد نداریم.

مهمترین دغدغه در مباحث رشد این است که : رسول را بشناسیم ، جایگاهش را بدانیم ، حکمش را بشناسیم و به آن  عمل کنیم.

در ادامه با مراحل رشد آشنا می شویم.

شش دوره ی رشد :

1.قبل انعقاد نطفه تا تکلم (یعنی کودک بتواند یک پاراگراف با مفهوم صحبت کند که سن تقریبی آن حدودا چهار سال و نیم است )

(این دوره، دوره حسی خیالی است) شناخت رسول و جدی شدن حکمش در این سن کلا به عهده والدین است.

2.دوره ای که فرد می خواهد به تکلیف برسد.( ممیزی)

3.نوجوانی

4.جوانی

5.ارتباط سازی(دوره سن ازدواج)

6.جریان سازی

7.رهبری (امام المتقین یا مقام عبادالرحمن )

مقام عبادالرحمن : مخصوص کسانی است که مقام امامت پیدامی کنند و می توانند جامعه را رهبری کنند.طبق آیات قرآن نهایت رشد انسانها در این دنیاست.

دوره اول

در دوره اول رشد که دوره ، طیب گزینی است، پدر باید رزق حلال و سالم تهیه نماید.

با اینکه این در این سن،کودک خیلی چیزها را از پدر ومادر یاد می گیرد،اما حسن و قبح عالم را نمی تواند کامل درک کند و هنوز نیاز شدید مساعدتی به پدرومادر دارد.

دوره ی دوم:

یک دوره ی گذار است که بچه را ازجایی که هیچ درکی نداشته و فقط حسی و خیالی بوده به جایی می رساند که به تکلیف برسد و کارهایی را انجام دهد.

دوره ی سوم :  

این دوره، یک روش خاصی داردکه باید رسولش را بشناسد و به حکمش عمل کند.

این دوره،دوره بلوغ عقلی است که عقل در این دوره فعال می شود  و درک کلیات می کند و ماموظفیم از آن تبعیت کنیم.

در این دوره، دستگاه حجت شناسی فرد، به رسول وجود او که در درون او هست وصل شده و حجت درونی اش را با حجت بیرونی تطبیق می دهد تا بتواند از رسول بیرونی تبعیت کند.

دوره های رشد انسان براساس رسول و حجت  به پنج دسته تقسیم می شوند :

1.پدرومادر  2 . شکوفایی عقل  3.ولایت بیرونی  4.نقش اجتماعی  5.مقام امام

سوره حجرات آیه 7: این کسی که بین شماست رسول الله صلوات الله علیه است.

رشد پله به پله صورت می گیرد ، عقل بایست به درک باید و نباید برسد و از آن چیزی که فهمیده و شناخته تبعیت کند سپس ببیند رسول درونی و بیرونی چیست ؟

عمر انسان به طور کلی شامل 3 دوره است: تاثیر پذیری (سیادت) حد وسط (عبادت) تاثیر گذاری (وزارت)  

  یکی از دسته بندی ها طبق روایات از قرار زیر است :

در این دوره ها سن مهم نیست چون جنسیت و اقلیم و اینها مرز دقیق سنی را می شکنند. ما براساس ویژگی دوره ها را تعیین می کنیم نه براساس سن.

ما این دوره ها را به دو حالت می توانیم طی کنیم :

درجایگاه متربی : مسیر رشد خودمان را بررسی کنیم.

و در جایگاه مربی: دراین جایگاه مسیر رشد برای دیگران را بررسی می کنیم.

طبق اولویت نگاه متربی بهتر است. چون نقصهای خودمان را پیدا می کنیم تا رشد در ما پیدا و طی شود.وقتی ما خودمان را رشد دادیم می توانیم کسانی که یک پله پایینتر هستند را هم رشد بدهیم.به شرطی که خودمان درمقام متربی بودن متوقف نشویم.

مرحله عبادالرحمن بودن جایی است که طبق آیات قرآن انسان باید به آن برسد.

 شناخت ، نقشه ی مهم رشد است که بشناسیم و در مسیرش حرکت کنیم .

درست است که هر انسانی یک سری استعداد منحصر به فرد دارد. اما وقتی درمسیر رشد قرار می گیرد و به مرحله جریان سازی می رسد، می تواند به جریان اصلی ( نور ) وصل شود و همگان وارد یک اقیانوس شوند.نظام حق، نظامی دوطرفه است که سریع می شود در آن بازگشت و جبران کرد. یعنی وقتی راه صحیح را شناختیم می توانیم سریع به جاده اصلی پلی بزنیم و نواقص را جبران کنیم و لازم نیست کل مسیر را برگردیم و از اول طی کنیم.

 

قسمت دوم

تا اینجا به یک تقسیم بندی در حیطه مراحل رشد دست یافتیم:

دوره ی عینیات (دوره  ی اول)

 دوره ی گذار(دوره  ی دوم)

دوره ی انتزاعیات (دوره ی سوم)

دوره ی اول دوره ی ( هست و نیست و عینی )است که فرد در آن تجربیاتش را با چشم درک کرده است.

دوره ی دوم ویژگی خاصی ندارد  و دوره ی گذار است که کودک باید در آن از دوره ای کامل عینی (هست و نیست  به دوره ی انتزاعی (باید و نباید ) برود.

در دوره ی اول اصلا نباید به بچه ها از انتزاعیات گفت .شامل مفاهیمی مثل نظم و….زیرا کودک، دریافتش از صحبتهای ما درباره ی نظم ،فقط دعواها و سرو صداهای ماست و از نظم فقط دعواهایش خاطرش می ماند و واژه ی نظم برایش قبیح می شود.نباید حقایق را در دوره های مختلف جابه جا بگوییم که در نظر کودک قبیح نشود.

دوره ی دوم جایگاه بسیار بلندی دارد. ما باید در این دوره بتوانیم عینیتهای بچه را وارد انتزاعیات کنیم.

مثلا استفاده از تمثیل در این دوره تاکید می شود. قصه ی  چوپان دروغگو ، “هست و نیست” را به سمت “باید و نباید”می برد.

هرچقدر قدرت تمثیل پدر و مادر و مثال زدنهایشان بالاتر رود به بچه کمک می شود بتواند یک موضوع عقلی را درقالب کاملا محسوس و ملموس دریافت کند و این موضوع، در این سن بسیار بسیار کمک کننده است.استفاده از تمثیل در قالب شعر و قصه و… می تواند بسیار راهگشا باشد.

کتاب قصه های خوب برای بچه های خوب که 8 جلدی است بسیار خوب و تمثیلی می باشد.

بچه به جایی می رسد که سعی می کند خودش از محسوس به سمت مثل برود.

در این دوره مهم است که عنصر تفکر در بچه ها فعال شود.عنصر تفکر ، واسط بین عینیات و انتزاعیات می باشد. یکی از راههای فعال کردن تفکر در بچه ها  بحث کردن(کل کل کردن) با بچه هاست و این قضیه بچه ها را فوق العاده متفکر بار می آورد.

مثال :می توانید برای سن ( 10-12سال) از کودک بپرسید :”چرا موهاتو هی مرتب میکنی ؟” 

اوایل دلایلی که می آورند خیلی بچگانه است بعد کم کم، استدلالشان پخته می شود.

بچه در دوره ی سوم باید با رضایت و میل و نه از روی اکراه و اجبار احکام را اجرا کند و چیزی که می تواند این رضایت را زیاد کند ” محبت” هست.

اگر هنگام کل کل بچه ها ،احساس کنیم که کودک دارد اذیت می شود،باید هنرمندانه موضوع دیگری را بحث کنیم وعقب نشینی کرده ،او را می بوسیم، با او بازی می کنیم ….

” در این دوره باید انعطاف زیادی داشته باشیم “

دراین دوره هرچقدر پدر و مادر  غیر قابل پیش بینی تر باشند بهتر است و بچه ها نباید بتوانند شما را پیش بینی کنند یعنی رفتارشما باید هوشمندانه شگفت انگیز باشد!!

چرا ؟چون نظام عالم سیال است.شرایط، ثابت نیست ،در یک برهه رزق زیاد است و در برهه ای دیگر روزی کم!آدمها در طول زندگی مدام غافلگیر می شوند.اگر در سنین کم ، غافلگیری را روی بچه ها اجرا کنیم ، در سنین بالاتر غافلگیری به آنان آسیب  نمی زند و دچار افسردگی نمی شوند.

امام رضا علیه السلام می فرمایند:وقتی به بچه ها قول چیزی را می دهید هیچ وقت خلف وعده نکنید! چون آنها شمارا رازق خودشان می بینند و نسبت به رازق خودشان حس بدی پیدامی کنند و وقتی بزرگتر شوند نسبت به رازق (خدا ) حس بدی پیدا می کنند.

در دوره ی دوم بچه ها باید یاد بگیرندکه قوانینی وجود دارد و نمی شود  براساس خواستن و دوست داشتن عمل کرد و اینکه زندگی تحت یک قوانینی اجرا می شود که حتی ممکن است دوستش نداشته باشند.

 همچنین در این دوره،باید تفکر بچه فعال شود و با احکام الهی آشنا شود زیرا  بچه ای که فقط تفکر بدون تعبد را یاد بگیرد ، به بیراهه کشیده می شود .اگر تفکر ر ایاد بگیرد می تواند  گزاره های مختلف را بشناسد و اگر تعبد را یاد نگیرد خضوع و خشوع در برابر خداوند و اجرا کردن حکم وی را یاد نمی گیرد ،درک می کند اما اجرا نمی کند. سرکشی می کند و یاد می گیرد که سرپیچی کند.

بعضی مدارس با یاد دادن فلسفه به بچه ها ، قوه تفکر را تقویت می کنند اما تعبد را نه!

این خطرناکترین کاری هست که باعث ضلالت بچه می شود..جوامع غرب این کار را می کنند و بچه هایشان ملحد متفکر بارمی آیند .یعنی از لحاظ تفکر به شدت بچه را قدرتمند بار می آورند و معتقدند که او می تواند نیازهای خودش را با همین تفکرش رفع کند و راه را پیدا می کند! ولی ما در نظام الهی  براساس تکلیف محوری الهی پیش می رویم، ماحتما آموزش تفکر را صورت می دهیم اما زیر پرچم تعبد.درصورتی که تعبد بدون تفکر ضرر و خطرش به مراتب کمتراست.  

ملحد متفکر: شبهه می اندازد .احکام را رد می کند و زیر سوال می برد.

دغدغه ی اصلی ما دراین دوره این است که بچه تعبدش فعال شود و آن را یاد بگیرد.

آموزش تعبد درسنین بالا خیلی سخت می شود چون فرد طغیان می کند و دیگر هیچ نمی پذیرد!

معنی ادب شدن ،آموزش تعبد از روی اجبار نیست!

دراین سن بچه ها زورشان به پدرومادر نمی رسد و نمی توانند روی حرف پدر و مادر حرف بزنند  

بنابراین لازم نیست اجباری صورت گیرد چون بعدها از دین و چارچوبهای والدین زده می شوند.

پایان

برگرفته از دوره رشد مرحله دوم

مدرسه قرآن و عترت

دیدگاه‌ها ۰
ارسال دیدگاه جدید